یا ملیییییییییی ( بر وزن علی )

آوریل 18, 2010 at 12:57 ب.ظ. (هله لي)

یا ملی گفتیم و وب آغاز شد

پس از حدودا یک سال دوباره به وب نویسی بر می گردم ولی این بار با قدرت تر (چه جمله ی تکراری ای) این دفعه هم فرقی با دفه های قبل نداره جز اینکه یه سال بزرگتر شدم ( من موموندم(همون موندنه خودمونه) تا کی هر سال میگیم بزرگ میشیم و بعدش میگیم پیر میشیم؟ 40؟50؟60؟70؟80؟90؟100؟ آش ماش بیرون باش منتظر منم باش)
دیگه اینکه در تبریزیییم ( نخندید اینا به خدا همش خاطرست )
رشته ای می خوانیم بسی نا معلوم الحال که معلوم نیست چیست و کس نداند همانا خردمند دانا که از وی خاکستری نماند. نامی دارد علوم الکامپیوتر که معلوم نیست علوم است یا مهندسی یا هیچکدام
دیگه اینکه جدیدا فیلم مالهولند درایو دیدم بسی … پیچ شدم
دیگه اینکه واسه اینکه ای پست طولانی بشه و ارزش خوندن داشته باشه دارم همینجوری چرت و پرت می نویسم
راستی یه خبر دسته اول : یک دانشجوی دانشگاه امیر کبیر به دلیل کمبود ویتامین (مسلما خوابگاهی ) در حمام مشغول هر کاری که بوده ( الله و اعلم ) غش کرده و به بیمارستان منتقل شده
آخریشم اینکه برای اینکه 4 سال دیگه میام آرشیومو بخونم یادم باشه در ترم 2 مورخه بهار 89 فیزیک دو را حذف و به 14 واحد نزول پیدا کردم

پایاپیوند ۱ دیدگاه

تبسم ؟!؟!؟!

مِی 19, 2009 at 5:28 ب.ظ. (هله لي)

از رو بیکاری

از رو کمبود مطلب

از رو خل بودن

از رو  [ … ]

خودتون ببینید می فهمید چی میگم

دانلود تبسم

خودم درستش کردم

پایاپیوند 7 دیدگاه

مرگ بر نداشتن قانون کپی رایت

مِی 13, 2009 at 12:31 ق.ظ. (هله لي)

فقط می تونم بگم این لینک رو ببینید

ببین ( ببین دیگه بچه ( با تواما )) چلچراغ دیگه

پایاپیوند 2 دیدگاه

نگیر ؟! نبند ؟! نکن ؟!

آوریل 24, 2009 at 8:04 ب.ظ. (هله لي)

این پست برای افراد بی جنبه توصیه نمی شود . لطفا بعد از خواندن آن فحش خواب آور به نویسنده ندهید .چشمان خود را ببندید  و کمی  فکر کنید .

لوکیشن :‌اتاق پویا

زمان : یه موقعی از روز  خدا

نقش‌آفرینان : وجدان بیدار،  پویا

وجدان بیدار :  نه . بهت می گم اینکارو نکن. زشته . بده . نمی گی ملت چی دربارت فکر می کنن .

پویا : چرا نگم . ملت هرچی دلشون می خواد فکر کنن . چرا تا یکی میاد از این حرفا بزنه . همه می گن بده زشته . نکن . نگو . ها ؟ حتی توام داری همینو میگی . از همه توقع داشتم . اما تو ؟! نه !

وجدان بیدار :  خب واسه اینکه دارم درست میگم .

پویا  : چیو داری درست میگی ؟ ها ؟‍ اینکه یه چیزی بود که میشد گفت مرجعه تو این مسئله اومدن از سر بیکاری بستنش .

وجدان بیدار : خب کار درستی کردن . این سایت ها هست که باعث میشه آمار اینجور چیزا تو جامعه بره بالا .

پویا : چرا چرت میگی ؟ یعنی اگه این نباشه آمار نمیره بالا ؟ یعنی اگه این نباشه دیگه جلوی فساد گرفته میشه ؟  اینا تا میبینن یه چیزی ملت رو جذب کرده سری جلوش رو میگیرن . مگه نه اینکه 27 مین سایت پر بیننده تو ایران بوده با اینکه فیلتر بود . مگه نه اینکه روزی 60 70 هزار تا بازدید فقط از داخل ایران داشته . دیگه خارج کشور رو خودت حساب کن .مگه نه اینکه چیزایی که نه تو مدرسه یادم میدن نه ننه بابام بهم میگن . نه می تونم از کسی بپرسم رو تو این سایت پیدا می کردم . مگه نه اینکه فرهنگ غلط ما در این رابطه اونو به پایین ترین و کثیف ترین  و پست ترین چیز تو جامعه کشونده که کسی جرات نداره بلند در موردش حرف بزنه . مگه نه اینکه این مهم ترین مسئله تو زندگیه زناشوییه مگه نه اینکه تو همین کشور ما 70 درصد طلاق ها به خاطر همینه ولی ملت چیزایه دیگه بهونه می کنن . » ما با هم تفاهم نداشتیم » اگه نداشتی پس چی شد ازدواج کردی ؟ مگه نه اینکه منی که به سن بلوغ میرسم هیچکی نیست که بهم بگه چه فرقی با پارسالم کردم خودم باید بهفهمم . خودم باید بگردم . خودم باید برم دنبالش . اونم در حالی که کسی نفهمه . کسی بو نبره . چرا ؟ چون زشته . چون بده . چون خلافه شرعه . چون اگه بلند بگی تو یه ادم فاسد و خرابی . خب همه ی اینا قبول ولی دیگه چیکار این سایت بد بخت داشتن . سایتی که من کلی چیز از توش یاد گرفتم . سایتی که به من فهموند این چیز چیزه الکیی نیست . چیزه سر سریی نیست . یه خوی حیوانی خالی نیست . چیزیه که باعث بقای انسان میشه . چیزیه که باعث بقای خانواده میشه و چیزیه که باعث بقای فرد میشه .

وجدان بیدار :  حالا این همه فک زدی که چی بشه ؟

پویا : که یکم خالی بشم .

وجدان بیدار :  خالی از چی ؟ تو چرا ناراحتی ؟

پویا : چون دارم با چشمای خودم میبینم که ملت ما تو چه سرابی گرفتار هستن . ای «اینا «‌نگیر برادر من . نبند عزیز من . نکن دوست من که  تو اون دنیا باید جواب پس بدی .

وجدان بیدار :  چه ربطی داشت ؟

پویا : خودم هم نفهمیدم .

وجدان بیدار :  من دیگه برم کاری نداری ؟

پویا : از اولم کاری نداشتم خودت مزاحم شدی .

وجدان بیدار :  فعلا

پویا : به نه امید دیدار

پایاپیوند 12 دیدگاه

کییییییییییی ؟!؟!؟ من ؟!؟!؟!

آوریل 21, 2009 at 11:07 ب.ظ. (هله لي)

لوکیشن : دنیای قشنگه اینترنت ، وبلاگ مکس

زمان : یه موقعی دیگه نمی دونم والو

نگین : بیاین بازی کنیم ؟

پویا : چه بازی ؟

نگین : بازی خوبیه

پویا : خب حالا بگو چی هست ؟ اتل متل توتوله ؟

نگین : نه بابا ، بازی وبلاگیه ؟

پویا : هاااااااااااااااا اییییییییییییییی که وگوفتی یعنیییییییییییییییییی چه ؟

نگین : یعنی من یه &*%*&^ تو وبلاگم می نویسم . بعد توام مثل همونو بنویس ؟

پویا: وایییییییییییی خیلی بی ادبی .باشه حالاچه بنویسم ؟

نگین : بنویس از چیا می ترسی ؟

پویا : کیییییییییییییییییییی ؟!؟!؟! من ؟!؟!؟

نگین : اره مگه تو چته ؟

پویا : هیچی ولی من مردم از چیزی نمی ترسم !

نگین : ( با حالتی که می تونید خودتون حدس بزنید ) یعنی واقعا از هیچی نمی ترسی ؟

پویا : نه خب تو از چیا می ترسی ؟

نگین : امممممممممممم مثلا من از پله برقی می ترسم !

پویا : ( در حالی که داره از خنده میمیره ) از چی ؟ پله برقی ؟ چه باحال ؟ خب پس منم از

مار می ترسم . از

جیگ ساو می ترسم ( شخصیت فیلم اره ) از

هدی وقتی که تو فروم عصبانی میشه . از

وجدانم وقتی که کار بد بد می کنم . از

هدی وقتی که تو فروم بازم عصبانی میشه . از

هدی وقتی که تو فروم خیلی باز عصبانی میشه . از

هدی وقتی ….

نگین : ای بابا توام شورشو در اوردی باشه فهمیدم . حالا برو بگیر بخواب

پویا : شب بخییییییییییییر 

.

.

.

پویا : راستی از یچیزی می ترسیدم یادم رفت بگم

نگین : بگو 

پویا : از هدی وقتی که تو …

نگین : $^%$^%%^

و پویا با آخرین سرعت از وبلاگ نگین فرار می کند

پایاپیوند 6 دیدگاه

اميييييييييييير عليييييييييييييييييي ؟!؟!؟!؟!

آوریل 17, 2009 at 10:13 ب.ظ. (هله لي)

ديديم همه كه تو وبلاگاشون يكي يه دونه عكس جينگولز دارن

گفتيم ما چي از اينا كمتر داريم . ها ؟

پس ما هم عكس پسر دختر عمه ي خود  را ميگذاريم

img_2135

img_23441

پایاپیوند 4 دیدگاه

اينروز ها همه وبلاگ مي زنن شما چطور ؟

آوریل 17, 2009 at 4:28 ب.ظ. (هله لي)

خب بالاخره ما هم داراي وبلاگ شديم . يعني مي گن شديم . چون زدن وبلاگ يه سري مسئوليت به دنبال داره كه نمي دونم مي تونم بپذيرمشون يا نه ؟ ولي سعي خودمو مي كنم تا ببينيم چي ميشه .

براي شروع يه سري از دوستانم رو add كردم كه اگه دوست داشتن اونها هم مارو Add كنن ( دلتون بسوزه اي ماله من بزرگه )

پس ما هم شروع مي كنيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييم؟!؟!؟!؟!؟!

پایاپیوند 2 دیدگاه